به گزارش ستاد راهبری فناوریهای هوشمند حوزههای علمیه، نسبت به هوش مصنوعی دو رویکرد عمده «هوش مصنوعی ضعیف» و «هوش مصنوعی قوی» قرار دارد در رویکرد قوی به مسئله هوش مصنوعی، در پی آن است ماشینی بسازد که تمامی قابلیت هایی که تداعی گر هوش در انسان است (از قبیل آگاهی، اراده، تفکر، فهم معنا و زبان، یادگیری و…) را از خود بروز دهد. در مقابل در رویکرد ضعیف به هوش مصنوعی، تنها به داشتن کارکرد مشابه، آن هم در برخی زمینه های توانمندی هوش انسانی اکتفا می شود.
روشن است که آنچه به لحاظ فلسفی مورد مناقشه است، همان رویکرد قوی به مسئله هوش مصنوعی است و گرنه با نتایج تجربی به دست آمده، هیچکس منکر این نیست که رایانه ها امروزه در برخی زمینه ها (مانند سرعت و دقت محاسبات جبری) حتی از انسان پیشی گرفته اند، اما درباره اینکه آیا این اعمال همراه با او صاف ذهنی متعلق به انسان، مانند آگاهی، فکر و… صورت می گیرد، تردیدهای بسیاری وجود دارد
برای یافتن پاسخ دقیق به مسئله امکان هوش مصنوعی، آنچه همواره مورد توجه فیلسوفان قرار داشته، مسئله ذهن و بدن بوده است، به گونه ای که عمده فلاسفه ای که در این زمینه تألیفاتی داشته اند مشخصا ابتدا یک یا چند فصل از کتاب خود را به این بحث اختصاص داده اند و سپس و با توجه به رویکردهای مطرح در این زمینه و دیدگاه مختار خودشان، سعی در پاسخدهی مناسب به این مسائل اساسی داشته اند.
برخی از سولات اساسی که در حوزه فلسفه هوش مصنوعی مطرح است عبارتند از:
- سرشت واقعی فرآیندهای ذهنی چیست؟
- موطن اصلی ذهن کجاست؟
- آیا یک ماشین میتواند دارای هوشیاری و حالات ذهنی باشد؟
- آیا تفکر نوعی محاسبه است؟
- آیا یک ماشین می تواند احساس داشته باشد؟
- آیا یک ماشین می تواند خودآگاهی داشته باشد؟ (مثلا به تواند از افکارش تبعیت نماید)
- آیا ماشین می تواند خلاق یا مبتکر باشد؟